خونه خاله فرنوش
آوای عزیزم امروز صبح زود بیدار شدیم آماده شدیم برای رفتن به خونه خاله فرنوش ولی قبل از رفتن مامان یک خبر خیلی خیلی بد و ناراحت کننده شنید و اونم اینکه مادر سهیلا خانوم .....خانوم گرامی فوت کردند و خیلی ناراحت شدم
روحشون شاد
بعد با هم رفتیم دنبال خاله شیما و امیر سام و رفتیم خونه خاله فرنوش و شایان
پندار و خاله پریسا
آرنوشا و خاله اندیشه
امیرسام و خاله نسا
هم بودند
بعد از ظهر همه با هم رفتیم باغ وحش
بعد از باغ وحش دوباره رفتیم خونه خاله فرنوش که زحمت کشید و شام براتون کباب تابه ای درست کرد
و شما هم دوباره کلی با هم بازی کردید
بعد هم شام خوردیم و اومدیم خونه بابا مهیار هم از دانشگاه اومده بود و شما تو راه خوابت برد
دوستت دارم عزیزم و تمام کارها و برنامه ها فقط به خاطر توست عشقم
خوب بخوابی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی