مینویسم تا بدونی ، تا بدونم

بدترین روز بعد از آمدن تو به خانه

1392/6/9 20:02
نویسنده : مامان پریسا
133 بازدید
اشتراک گذاری

روز جمعه مامان زهرا برای اینکه من رو تقویت کنه وشیرم زیاد بشه برام آبگوشت درست کرد....

ناهار رو خوردیم همه چی خیلی خوب بود شب برای شام گوشت کوبیده خوردیم و تو بعد از این که شیر خوردی دلت درد گرفت و 24 ساعت تمام گریه کردی ....

وای که چه گذشت به ما....

20 بار زنگ زدم به فرح خانوم بهم گفت براش شیرخشک نان بگیر یک وعده با قطره چکون شیرخشک بده ولی نمیخوردی و تف میکردی...

آخه جوجه یک روزه از کجا میفهمیدی که این شیر خشکه....متفکر

 

الهی من بمیرم انقدر جیغ میکشیدی و گریه میکردی تا از حال میرفتی....

 

 

 

 

خانم دکتر گفت اوا رو بذار رو دستتون و راه برین....

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامي بارمان
17 شهریور 92 0:41
بريسا اين بجه كه همش بغل باباشه
مامي بارمان
17 شهریور 92 0:46
عزيزم جه با احساس نوشتي، اميدوارم خدا هميشه نكه دارش باشه