بدترین روز بعد از آمدن تو به خانه
روز جمعه مامان زهرا برای اینکه من رو تقویت کنه وشیرم زیاد بشه برام آبگوشت درست کرد....
ناهار رو خوردیم همه چی خیلی خوب بود شب برای شام گوشت کوبیده خوردیم و تو بعد از این که شیر خوردی دلت درد گرفت و 24 ساعت تمام گریه کردی ....
وای که چه گذشت به ما....
20 بار زنگ زدم به فرح خانوم بهم گفت براش شیرخشک نان بگیر یک وعده با قطره چکون شیرخشک بده ولی نمیخوردی و تف میکردی...
آخه جوجه یک روزه از کجا میفهمیدی که این شیر خشکه....
الهی من بمیرم انقدر جیغ میکشیدی و گریه میکردی تا از حال میرفتی....
خانم دکتر گفت اوا رو بذار رو دستتون و راه برین....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی