عاشق ددری
هر روز صبح که پامیشی منتظری تا با هم بریم بیرون یه روز صبح بهت گفتم میخواییم بریم پارک لباس پوشیدیم توام طبق معمول کیفتو برداشتی که بریم ولی چون من میخواستم ازت عکس بگیرم عصبانی شده بودی هروقت میریم پارک کلی دوست پیدا میکنی آخه خیلی خوش اخلاقی عشقم وقتی داشتیم از پارک برمیگشتیم با هم رفتیم پاساژ اندیشه برات کلاه خریدم ...
نویسنده :
مامان پریسا
16:10